جادوی زندگانی

جادوی زندگانی

جادوی زندگانی

جادوی زندگانی

جادوی زندگی


کلام تو جادو می کند! زندگی و مرگ در قدرت زبان است


جادوی کلام پول دوبلر



قدرت کلام در کسب و کار

 

فلورانس اسکاول شین می گوید کلام تو عصای معجزه گر توست و مسیح می گوید از کلام تو بر تو حکم می شود.

چرا اینقدر کلام و زبان اهمیت دارد؟ چرا زبان همیشه و همه جا زبان را همچون مار به تصویر می کشند. چرا همیشه از زبان در همه ادیان و اشعار و همه جا و همه جا یاد می شود؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ اگر کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین و یا تجسم خلاق را مطالعه کنید در قسمت هایی که در مورد کلام و قدرت آن صحبت شده کمی نا مفهوم و بسیار مختصر راجع به این موضوع صحبت شده در حالی که این بحث یکی از مهم ترین بحث ها برای رسیدن به خواسته هایمان است.

همین زبان و کلام است که باعث می شود ما بتوانیم با انسان های مناسب ارتباط برقرار کنیم. همین زبان و کلام است که در کار ما باعث می شود ما بتوانیم توسعه و پیشرفت ایجاد کنیم. همین زبان و کلام است که نشان می دهد ما در کجای عالم هستی به سر می بریم. همین زبان است که احساسات ما را نسبت به انسان ها و اوضاع و شرایط نشان می دهد. همین زبان و کلام است که ما را از فرش به عرش و از عرش به فرش می برد. اما چگونه؟

باید به این موضوع توجه کنید که ما همیشه دوستانمان انسان هایی هستند که با هم دیگر هم کلام هستیم. معمولا با انسان هایی دوست می شویم که سخن هایی که به آن علاقه داریم را بر زبان می آورند و حرف هایی می زنند که دوست داریم بشنویم. کسانی که بسیار بد زبان هستند و کلمات زشت بر زبان جاری می کنند با افرادی دوست هستند که حرف هایی زشت می زنند. افرادی که حرف های سیاسی می زنند با افرادی هم کلام می شوند که حرف های سیاسی می زنند و کسانی که از هنر سخن می گویند با کسانی سخن می گویند که علاقه به هنر دارند و این روند در هر نوع کلامی نهفته است. حال جالب اینجاست که اگر شما مدتی با کسانی بگردید که راجع به موضوعی صحبت می کنند و در آن جمع باقی بمانید ناخواسته راجع به آن موضوع صحبت می کنید زیرا سخنانی که می شنوید در ذهن ناخودآگاه شما می ماند و وقتی جایی می شنوید که راجع به آن موضوع صحبت می شود شما هم اطلاعات خود را ابراز می کنید و کم کم این صحبت بیشتر و بیشتر می شود. اگر دوست دارید امتحان کنید چند روز با دوستانی بگردید که بسیار علاقه مند به فوتبال هستند.

حال صحبت اینجاست که ما چگونه می توانیم از سخنان خود و زبان خود برای کسب پیشرفت در کار و زندگی استفاده کنیم. ما معمولا در کار و زندگی خود در جمع های بسیاری حضور می یابیم و ارتباطات بسیاری ایجاد می کنیم و چیزی که بسیار مهم است این است که ما با چه انسان هایی ارتباط برقرار کنیم. دوستان یادتان باشد اگر انسانی باشید که دشنام می دهید انسان هایی با شما ارتباط برقرار می کنند که دشنام می دهند. اگر از فوتبال سخن می گویید افرادی با شما ارتباط برقرار می کنند که از فوتبال سخن می گویند. اگر از وضع خراب بازار سخن می گویید افرادی با شما ارتباط برقرار می کنند که وضع بازار آنها هم خراب است و از وضع خراب بازار سخن می گویند. و اگر از افرادی با کیف های پر از پول که به دنبال توانایی ها و خدمات تو هستند سخن می گویی همین افراد با تو ارتباط برقرار می کنند.

احساس می کنیم در همین چند خط توانستم اصل کلام را به شما بگویم اما با برای روشن تر شدن مطلب توضیحاتی برایتان می دهم. دوستان بسیار باید در این که چه صحبتی می کنید محتاط باشید. یک مثال می زنم تا کاملا موضوع را برایتان روشن کنم.

 
چگونه با کلام زندگی خود را تغییر دهیم

شما انسانی هستید که در بین دوستانی هستید که آنها راجع به مسائل نقشه کشی و اتوکد اطلاعات بسیاری دارند و شما بسیار راجع به این مسائل صحبت می کنید و یکی از موضوعات صحبت هر روزه شما این است که برای این توانایی های شما کار نیست و کسی پول نمی دهد برای توانایی تان و پولی در بازار نیست و کسی نیست که قدر توانایی شما را بداند. اگر شما و دوستانتان راجع به این مسائل صحبت می کنید احتمالا توانایی هایتان در نقشه کشی و اتوکد تا زمانی که بی پولی فشاری به شما نمی آورد و با علاقه روی توانایی تان کار می کنید هر روز افزایش می یابد. اما چون هر روز صحبت هم راجع به این مساله دارید که پولی برای این توانایی تان نیست فرصت ها را نمی بینید و آن ها را ناخواسته تاکید می کنم ناخواسته پس می زنید و از خود دور می کنید چون با صحبت هایی که در بین شما و دوستانتان رد و بدل می شود تاثیر بسیار روی نا خود آگاهتان ایجاد می شود و رفتار های ناخواسته ای به شکل سخنانتان برایتان ایجاد می کند. پس اگر شما توانایی هایتان را همچنان افزایش دهید و راجع به این صحبت کنید که افراد زیادی در بازار هستند که حاضرند برای استفاده از این توانایی شما به شما حقوق بدهند ارتباط شما به سمتی می رود که دقیقا با همین افراد ارتباط برقرار می کنید. اگر می خواهید به شما ثابت شود حرف هایی که بین شما و دوستانتان رد و بدل می شود را بررسی کنید.

حال شما بعد از آگاه شدن از این موضوع بسیار هیجان زده می شوید و طبیعتا اولین کاری که می خواهید بکنید این است که دوستانتان و اطرافیانتان را آگاه کنید که بیایید از این به بعد دیگر راجع به این مسائل صحبت نکنیم و بیایید راجع به اینکه برای توانایی ما پول فراوان است صحبت کنیم و… و در عرض یکی دو روز شاید هم یکی دو ساعت دوستانتان کاملا به شما ثابت می کنند که تو اشتباه می کنی و اگر کار برای توانایی هایمان هست پس کو؟!… پس چرا خود تو که این حرف ها را می زنی هم هنوز کاری نداری؟ و این خیلی زود نا امیدتان می کند.

اگر می خواهید تغییری صورت دهید اول خودتان را تغییر دهید، همه تغییر می کنند. اگر می خواهید خود را تغییر دهید ابتدا باید خودتان کلامتان را کنترل کنید. جدا شدن از دوستانی که سالها با آنها ارتباط دارید سخت است پس باید در ارتباط خود تغییر ایجاد کنید. در شروع تغییر وقتی دوستانتان راجع به مسائل تکراری همیشگی مانند خرابی اوضاع صحبت می کنند شما گوش ندهید و اگر توانستید حرف را عوض کنید و اگر نتوانستید کلامی که درست است را در ذهن خود دائما تکرار کنید. حواستان باشد چیزی که غلط است را به صورت منفی تکرار نکنید بلکه کلام درست را در ذهن خود تکرار کنید. در زمان هایی که تنها هستید و صبح ها و شب ها هم با خود کلام درست را تکرار کنید و کم کم می بینید که یا کلام دوستانتان تغییر می کند و یا کلا افراد جدیدی با شما ارتباط برقرار می کنند که شما را به سمت استفاده از توانایی هایتان سوق می دهند. دوستان بسیار دقت کنید که اگر دوستی دارید که حرفی می زند که دوست ندارید بشنوید به هیچ عنوان تلاشی برای قانع کردن او که در حال زدن حرف اشتباه است نکنید چون به جز احساس منفی نسبت به خودتان و ایجاد تشویش هیچ سود دیگری ندارد.

کلامی که به زبان جاری می کنید بسیار بسیار بر روی زندگیتان تاثیر گذار است. حکمت نماز و عبادت و ذکر در ادیان مختلف این است که کلام خوب و درست بر زبان جاری شود تا افراد درست به زندگی انسان وارد شوند و انسان بتواند به سعادت و خوشبختی برسد و در زندگی پیشرفت کند. پس عیسی مسیح بسیار زیبا گفت که از کلام تو بر تو حکم می شود و حال می دانی که از کلام تو بر تو حکم می شود.



جادوی زندگی روی دریاچه

جادوی زندگی روی دریاچه



ماهیگیران و صیادان اوقات زیادی از زندگی خود را روی آب سپری می‌کنند. کاری سخت و پر زحمت که نیازمند صبر و حوصله‌ی فراوانی است. اما در عین حال،  تماشای مناظر زیبا و لذت بردن از سکوتی دل انگیز، جایزه‌ی این شکیبایی قابل تقدیر است. جایی که تنها ماهیگیر است و قایقی که روی امواج می‌لغزد. این بار در شاتر به جادوی زندگی روی دریاچه خواهیم پرداخت.


تصور کنید صبحگاهان قبل از طلوع خورشید یا غروب تا پاسی از شب، در قایقی روی آب شناورید. کار شما ماهیگیری است و لازمه‌ی موفقیت در آن صبر و بردباری.


زندگی روی دریاچه



مهم نیست چقدر خسته اید، مهم نیست تا چه حد بی حوصله‌ شده یا از تنهایی رنج می‌برید، اهمیتی ندارد که تنها شما هستید و سکوت و آرامشی بی‌پایان، باید در انتظار صیدی پر بار همچنان منتظر بمانید.



زندگی روی دریاجه



این داستان زندگی بخشی از ماهیگیران و صیادان است. در جستجوی قوت روزانه، ناگزیر از انجام آن هستند. بی‌شک دورنمای این کار سخت و طاقت فرساست. اما همواره در کنار هر سختی، لذتی نیز پنهان شده است. برای یک ماهیگیر، غوطه‌ور شدن روی رقص امواج و شنیدن موسیقی آرامش‌بخش آب در کنار چشم اندازی منحصر بفرد و تماشایی، شاید مرهمی باشد که اندکی از این خستگی و روزمرگی بکاهد.


زندگی روی دریاچه



"Marcin Sobas"، عکاس خوش ذوقی است که مجذوب این چشم‌انداز خاص و دیدنی شده است. در ادامه همراه شما به تماشای تصاویر ثبت شده توسط او خواهیم نشست. عکس‌هایی که گویی در میان لایه‌هایی از جادو و رویا پیچیده شده‌اند.

غوطه‌ور در میان تاریکی


لذت قایق سواری و زندگی روی دریاچه



کسالت


لذت قایق سواری و زندگی روی دریاچه


قایق سواری در میان شعاع‌ها


لذت قایق سواری و زندگی روی دریاچه


سواری ابری


لذت قایق سواری و زندگی روی دریاچه

قدر داشته های مان را بدانیم

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ  دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" لطفا 12 سوسیس و یه ران گوشت بدین".10 دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود  سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه راگرفت و رفت .قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد .سگ  در خیابان  حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا  چراغ سبز شد و  بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو  حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد .قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس امد و شماره انرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت .صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره انرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.

اتوبوس در حال حرکت به سمت  حومه شهر  بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد .پس از چند خیابان سگ روی پنجه باند شد و زنگ اتوبوس را زد .اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد.قصاب هم به دنبالش.سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید .گوشت را روی پله گذاشت و   کمی عقب رفت و خودش را به در  کوبید .اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد.سگ به طرف محوطه باغ رفت   و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.مردی  در را باز کرد و شروع  به فحش دادن  و تنبیه  سگ و کرد.قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم.مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت:تو به این میگی باهوش ؟این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه !!!نتیجه اخلاقی :اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود.و دوم اینکه چیزی که شما انرا بی ارزش می دانید بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است .سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است.پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم.